خدا مردم را بیهوده نیافرید
امام زمان(علیه السلام) می فرمایند:
إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثاً، وَلا أَهْمَلَهُمْ سُدىً، بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ، وَجَعَلَ لَهُمْ أَسْماعاً وَأَبْصاراً وَقُلُوباً وَأَلْباباً، ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمْ النَّبِیّینَ(علیهم السلام) مُبَشِّرینَ وَمُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَیَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ، وَیُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهَلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَدینِهِمْ، وَأَنْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً...
به راستى، خداى متعال مردم را بیهوده نیافرید، و بیکاره رها نساخت؛ بلکه آنان را به قدرت خود آفرید و به آنان گوش و دیده و دل و عقل داد؛ سپس پیامبران(علیهم السلام)را به سوى آنان بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاد تا مردم را به اطاعت خدا امر کنند و از معصیت او باز دارند و آن چه را از امر خالق و دین خود جاهل اند، بدانها بیاموزند، و براى آنان کتابى نازل کرد... .
الغیبة، طوسى، ص288، ح246؛ احتجاج، ج2، ص280؛ بحارالأنوار، ج53، ص194، ح21.
شرح حدیث:
این مطالب بخشى از جوابى است که امام زمان(علیه السلام) در جواب نامه ى احمد بن اسحاق مرقوم داشتند.
احمد بن اسحاق مى گوید:
بعضى از شیعیان نزد من آمده، خبر از ادّعاى جعفر بن على دادند. او در نامه اى خود را امامِ بعد از امام حسن عسکرى(علیه السلام)معرّفى و مردم را به سوى خود دعوت مى کند. وى ادّعا مى کند که تمام علوم، از جمله علم حلال و حرام، نزد اوست.
احمد ابن اسحاق این مطالب را در نامه اى مى نویسد و براى حضرت مى فرستد. حضرت(علیه السلام) در جواب، مطالبى را تذکّر دادند که از آن جمله اشاره به هدف دار بودن خلقت انسان و بعثت انبیاست، تا مردم بدانند، که هر کس حقّ ادعاى امامت و رهبرى خلق براى رساندن آن ها به اهدافشان را ندارد؛ هم چنین مردم به این نکته پى ببرند که همواره در معرض امتحان الهى اند و از همه ى گفتار و کردار و پندارشان بازخواست مى شوند. این گونه نیست که انسان به حال خود رها شده باشد تا مانند حیوانات دیگر زندگى کند و بعد از مدّتى خود را نابود شده بپندارد، بلکه براى انسان ها ابزار فهم (گوش، چشم، دل و عقل) قرار داده است، تا با مدد و یارى انبیا، حقایق عالم را درک کنند و بفهمند که چگونه باید زندگى کنند و در این دنیا، براى رسیدن به سعادت، چه راهى را باید بپیمایند.
منظور حضرت در این قسمت از نامه این است که انسان به تنهایى نمى تواند راه خویش را بشناسد، لذا خداوند، انبیایى را فرستاد تا دست آدمیان را بگیرند و آنان را به سعادت ابدى برسانند و از شقاوت جاوید برهانند. خداوند متعال نیز در قرآن کریم به این هدف اشاره کرده است:
(هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُْمِّیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلال مُبین)[1]؛ اوست خدایى که میان عرب امّى ـ که خواندن و نوشتن هم نمى دانستند ـ پیامبرى بزرگوار از خودشان برانگیخت، تا بر آنان آیات وحى خدا را تلاوت کند و آن ها را ـ از لوث جهل و اخلاق زشت ـ پاک سازد و به آنان کتاب آسمانى و حکمت الهى بیاموزد، که پیش از این همه در گرداب جهالت و گمراهى بودند.
اوضاع امروز جهان این نکته را به خوبى آشکار کرده است. چه افراد مظلومى که به بهانه هاى واهى، خونشان ریخته مى شود و چه اموالى که به هوسى غارت مى گردد و ... !
پی نوشت:
[1]. سوره ى جمعه، آیه ى 2 .
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
احمد بن اسحاق مى گوید:
بعضى از شیعیان نزد من آمده، خبر از ادّعاى جعفر بن على دادند. او در نامه اى خود را امامِ بعد از امام حسن عسکرى(علیه السلام)معرّفى و مردم را به سوى خود دعوت مى کند. وى ادّعا مى کند که تمام علوم، از جمله علم حلال و حرام، نزد اوست.
احمد ابن اسحاق این مطالب را در نامه اى مى نویسد و براى حضرت مى فرستد. حضرت(علیه السلام) در جواب، مطالبى را تذکّر دادند که از آن جمله اشاره به هدف دار بودن خلقت انسان و بعثت انبیاست، تا مردم بدانند، که هر کس حقّ ادعاى امامت و رهبرى خلق براى رساندن آن ها به اهدافشان را ندارد؛ هم چنین مردم به این نکته پى ببرند که همواره در معرض امتحان الهى اند و از همه ى گفتار و کردار و پندارشان بازخواست مى شوند. این گونه نیست که انسان به حال خود رها شده باشد تا مانند حیوانات دیگر زندگى کند و بعد از مدّتى خود را نابود شده بپندارد، بلکه براى انسان ها ابزار فهم (گوش، چشم، دل و عقل) قرار داده است، تا با مدد و یارى انبیا، حقایق عالم را درک کنند و بفهمند که چگونه باید زندگى کنند و در این دنیا، براى رسیدن به سعادت، چه راهى را باید بپیمایند.
منظور حضرت در این قسمت از نامه این است که انسان به تنهایى نمى تواند راه خویش را بشناسد، لذا خداوند، انبیایى را فرستاد تا دست آدمیان را بگیرند و آنان را به سعادت ابدى برسانند و از شقاوت جاوید برهانند. خداوند متعال نیز در قرآن کریم به این هدف اشاره کرده است:
(هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُْمِّیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلال مُبین)[1]؛ اوست خدایى که میان عرب امّى ـ که خواندن و نوشتن هم نمى دانستند ـ پیامبرى بزرگوار از خودشان برانگیخت، تا بر آنان آیات وحى خدا را تلاوت کند و آن ها را ـ از لوث جهل و اخلاق زشت ـ پاک سازد و به آنان کتاب آسمانى و حکمت الهى بیاموزد، که پیش از این همه در گرداب جهالت و گمراهى بودند.
اوضاع امروز جهان این نکته را به خوبى آشکار کرده است. چه افراد مظلومى که به بهانه هاى واهى، خونشان ریخته مى شود و چه اموالى که به هوسى غارت مى گردد و ... !
پی نوشت:
[1]. سوره ى جمعه، آیه ى 2 .
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
تازه های احادیث
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}